خانه عناوین مطالب تماس با من

عـــکس هــای داریـــــوش اقــبـــــالی

عـــکس هــای داریـــــوش اقــبـــــالی

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • :: نقطه ی عطف صدا ::
  • :: زورق خاطرات ::
  • ::روز مـــیلاد ::
  • :: گناه دریا ::
  • :: کولی ::
  • :: اتاق ::
  • :: به اسیران قفس مژده ی گلزار بیار ::
  • :: شبخون عاشق ::

بایگانی

  • اسفند 1385 1
  • بهمن 1385 2
  • دی 1385 2
  • مرداد 1385 1
  • اردیبهشت 1385 1
  • بهمن 1384 2
  • آذر 1384 2
  • آبان 1384 9
  • مهر 1384 4
  • شهریور 1384 5
  • مرداد 1384 1

آمار : 342180 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • :: نقطه ی عطف صدا :: 1385/12/12 17:02
    در ژرفای صدایت چیزی نهفته است... سری نهان است... در ژرفای صدایت دنیاییست پر از احساس در زلال بی کرانش ماهی های نقره ای می رقصند... در افق نگاهت خورشید طلوع می کند و پرندگان با هر کوچشان تازه می شوند... در ژرفای صدایت... انگار واژه ها خجالت می کشند...می خواهم از تو بنویسم، پس واژه های طلایی ام کو؟ دنبالشان می...
  • :: زورق خاطرات :: 1385/11/17 19:15
    مدتها بود که گمان می کردم عوض شده ام! حس می کردم از دوران کودکی ِ احساسم دور شده ام. مدتها بود که با شنیدن هیچ آهنگی بغض نکرده بودم و با خوندن هیچ شعری نگریسته بودم. مدتها بود که در شبهای مهتابی خلوت نکرده بودم. نه با خویشتن نشستنی بود، نه در خویشتن شکستنی. اما این روزها انگار تلنگوری بر شیشه احساسم خورده! تلنگوری که...
  • ::روز مـــیلاد :: 1385/11/08 23:53
    آن گل زودرس چو چشم گشود به لب رودخانه تنها بود گفت دهقان سالخورده که : حیف که چنین یکه بر شکفتی زود لب گشادی کنون بدین هنگام که ز تو خاطری نیابد سود گل زیبای من ولی مشکن کور نشناسد از سفید کبود نشود کم ز من بدو گل گفت نه به بی موقع آمدم پی جود کم شود از کسی که خفت و به راه دیر جنبید و رخ به من ننمود آن که نشناخت قدر...
  • :: گناه دریا :: 1385/10/22 16:44
    چه صدف ها که به دریای وجود سینه هاشان ز گهر خالی بود ننگ نشناخته از بی هنری شرم ناکرده از این بی گهری سوی هر درگهشان روی نیاز همه جا سینه گشایند به ناز زندگی دشمن دیرینه من چنگ انداخته در سینه من روز و شب با من دارد سر جنگ هر نفس از صدف سینه تنگ دامن افشان گهر آورده به چنگ وان گهرها ... همه کوبیده به سنگ
  • :: کولی :: 1385/10/13 01:00
    شب من پنجره ای بی فردا روز من ، قصه ی تنهایی ها ماهی ام ، ماهی دور از دریا هیچ کس با دل آواره ی من لحظه ای همدم و همراه نبود هیچ شهری به من سرگردان در دروازه ی خود را نگشود کولی ام ، خسته و سرگردانم ابر دلتنگ پر از بارانم کولی ام ، خسته و سرگردانم ابر دلتنگ پر از بارانم پای من خسته از این رفتن بود قصه ام قصه ی دل کندن...
  • :: اتاق :: 1385/05/15 01:15
    واقعا وقتی میگند هیچ جا خونه خود آدم نمیشه راست میگن ! .. اصلا تایپ کردن پشت میز خودت و کامپیوتر خودت یه حال دیگه ای داره .. تو یه چهاردیواری که اختیار خاموش کردن چراغش و بلند کردن صدای آهنگ دست خودت باشه ... یه اتاق واسه دلتنگی هات .. گریه هات .. خنده هات .. واسه اینا آروم و یواشکی با تلفن حرف بزنی ... یه اتاق صورتی...
  • :: به اسیران قفس مژده ی گلزار بیار :: 1385/02/08 09:21
    روز ۲۳ مارس داریوش عزیز پس از چهار سال وقفه ای که به صورتی نا مشخص و تا حدودی بنا به دلایلی متفاوت باعث عدم برپایی برنامه ای از سوی ایشان در دبی شده بود در سالن Madinat Arena در قلب شهر هزار رنگ " دبی " برای اولین بار و در میان حضور لبریز دوستدارانش به روی صحنه رفت تا پس از این دوری بار دیگر در کنار گوش موطن خویش با...
  • :: شبخون عاشق :: 1384/11/23 15:52
    شبخون عاشق یه ستاره می درخشه توی ظلمت شب ما قلبش ازعاطفه سرشار توصداش بغض یه کوهه روحش ازکینه هاخسته خوندنش اوج غروره توروزای بی ترحم وقتی خوندن معصیت داشت باصداش خورشیدومی خوند بذرازادی رومی کاشت ساده بودمثل یه شبنم همه دنیاش یه صدا بود صدایی که ترس ویاسو باخودش به قصه می برد وقتی دردوغصه مردمشو باصلابت صداش فریادمی...
  • :: تولد سالار عاشقان و سلطان صدای ایران :: 1384/11/11 00:08
    برای با تو بودن یه کهکشون غرورم یه سینه سوخته از درد، یه بادِ در عبورم برای با تو بودن یه پنجره پر از ابر یه خونه توی کوچه، یه دنیا قصهء صبر برای با تو بودن یه کوچه اونورِ رود یه میله از کف به سقف، یه ناله اونور دود برای با تو بودن یه دشت پر از شقایق یه پرده عشق بازی، یه زخم از خلایق برای با تو بودن یه سرزمین فریاد یه...
  • :: داریوش در هفته نامه شهروند :: 1384/09/16 01:03
    سایت گویا به نقل از هفته نامه شهروند کانادا، مقاله ای در مورد داریوش اقبالی منتشر کرده که میتونید اینجا بخونید . خوشبختانه (شاید هم بدبختانه) جامعه ما امروز توی همه زمینه ها هنرمند زیاد داره. هم بدش رو داره، هم خوبش، و هم خیلی خوبش. هرکس هم واسه خودش یک معیاری داره واسه تشخیص این بدی و خوبی؛ من معتقدم هنر داریوش رو...
  • :: برگشت :: 1384/09/06 05:22
    سلام من برگشتم دوباره به خونه قدیمی خودم ---------------------------- ------------------------- به نظر می رسد که قلب شهر ایستاده است و تنها صدای گام سربازانست که در کوچه ها طنین می افکند اما ما هراسی نداریم . چرا که در این سکوت سر نیزه های قلم از کاغذ ها برخاسته و در برابر سینه استبداد نشانه رفته است ما تنها نبوده ایم...
  • :: خدا حافظی از بلاگ اسکای :: 1384/08/20 22:14
    با سلام به همه بچه های با حال و داریوشی به دلیل عوض شدن سیستم بلاگ اسکای من تصمیم گرفتم به بلاگ اف آ کوچ کنم. از این رو منتظر شما هستم و نوکر همه تون این هم آدرس جدید وبلاگ من http://www.aks-sooltan.blogfa.com
  • :: زندگی :: 1384/08/17 03:27
    سلام زندگی کنیم که چی؟ که بشنویم فردا بهترین دوستمون ازمون جدا شده؟ که بشنویم عزیزترین کسمون از این دنیا رفته ؟ که بشنویم این همه بی عدالتی تو این دنیا هست؟ که که که این همه وای که اگه ما از عاقبت زندگی خبر داشتیم هیچ وقت حاظر نبودیم تو این دنیا پا بزاریم. پس حالا که اومدیم چقدر خوبه باهم خوب باشیم باهم صمیمی باشیم...
  • :: عجب صبری خدا دارد :: 1384/08/17 03:17
    عجب صبری خدا دارد ! عجب صبری خدا دارد. اگر من جای او بودم ، همان یک لحظه اول ، که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ، جهان را با همه زیبائی و زشتی به روی یکدگر ویرانه میکردم. عجب صبری خدا دارد. اگر من جای او بودم ، که میدیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامه رنگین ، زمین و آسمان را ، واژگون مستانه می کردم....
  • :: حرف دل :: 1384/08/11 23:12
    دلم از دست این نامردمان تنگ است دلم از کار این نابخردان خون است با شما هستم، شما نابخردان که زیر سلطه رفتید و دهان بستید سرتان را در آن گور یخی کردند و گفتند اینجاست آزادی اینجاست آزادی ولیکن که شما با پای خود رفتید چرا رفتید؟ در آن گور چه دیدید که رفتید حال آزادید یا در بند؟ آری در بند و مجبور سکوت بر دهانتان دهانبند...
  • :: کلامی از داریوش :: 1384/08/11 23:03
  • :: پروردگارا :: 1384/08/09 10:30
    پروردگارا: به درگاه تو پناه می آوررم و تو نیز پناهم بخش تا موجودی حریص و خویشتن دوست نباشم . روا مدارکه به خواب غفلت فرو افتم وکیفر غفلت خویش بینم آسوده دلان را غم شوریده سران نیست این طایفه را غصه ی رنج دگران نیست ای همسفران باری اگر هست ببندید این ملک اقامتگه ما رهگذران نیست در حیرتم از مرام این مردم پست این طایفه ی...
  • :: لوح افتخار به داریوش :: 1384/08/04 16:24
    باز هم داریوش داریوش داریوش ......... داریوش اقبالی همانگونه که همه میدانیم در امور مربوط به پناهندگی وپناهندگان فعالیت های زیادی داشته و دارد و خواهد داشت. و همیشه از حق و حقوق پناهندگی دفاع کرده و می کند از این رو از طرف سازمان امور جهانی پناهندگی به داریوش اقبالی لوح تقدیر و سپاسی هدیه شده است که این لوح هر ۸ سال...
  • :: ایوالله به داریوش :: 1384/08/03 06:17
    سلام دوستان شنبه شب داریوش اولین برنامه آینه را در شبکه امید ایران اجرا کرد با توجه به گستردگی دریافت این شبکه از طریق ماهواره هات برد برنامه آینه وارد مسیر جدیدی شده و مخاطبان بیشتری پیدا کرده است برنامه بسیار جالب توجهی بود و خصوصا تلفنهای مردم و معتادینی که قدم در راه بهبودی نهاده اند شنیدنی بود و ارتباط عاطفی...
  • ::‌ داریوش در امید ایران :: 1384/08/03 06:12
  • :: داریوش همیشه سالار :: 1384/07/28 05:21
    سلام راستش نمی خواستم آپ کنم ولی ۱ چیزی من رو وادار به این کار کرد اون هم داریوش هستش که همیشه اول بوده و خواهد بود.در پایین این موضوع همیشه اول بودن داریوش مشخص میشود.
  • :: داریوش :: 1384/07/28 05:07
  • کنسرتهای تابستانی داریوش با کنسرت لندن و منچستر به آخر رسید 1384/07/24 01:44
    گزارشی از کنسرت های تابستانی داریوش اقبالی در لندن توسط خبرنگار بی بی سی >بهزاد بلور < شب پر خاطره ای بود، بخصوص که جمعیت زیادی برای دیدن یک خواننده در لندن جمع شدن که در یکسال گذشته بی سابقه بوده. این مصاحبه را از اینجا گوش کنید. بهزاد: شما رو توی لندن دیدیم. جمعیت ایرانی خارج از کشور عادت کردن کنسرت هایی رو...
  • :: کنسرتهای تابستانی داریوش :: 1384/07/24 01:24
    داریوش در این کنسرتها با بد شانسی هائی هم روبرو شد! پروازش به نروژ سه بار با نقص فنی روبرو شد و کنسرت به شب دیگر موکول شد. پذیرائی تماشاچیان ایرانی در لندن بسیار گرم بود. چند بار روی صحنه آمدند تا چند ثانیه ای داریوش رو در آغوش بگیرن. هنرمندی هم مجسمه نیم تنه ای داریوش رو ساخته بود که در کنسرت دست به دست گشت و خود...
  • :: چند خبر :: 1384/06/30 02:28
    سلام میکنم به همه کسانی که میان اینجا و مطالب من رو میخونن. راستش رو بخوابن من نمیخواستم آپ کنم ولی به دو(۲) دلیل آپ کردم. ۱ . آپ کردن وبلاگ داریوش و موضوعش که پناهندگی هستش. http://www.dariusheghbali.com ۲.به خاطر سایت جدید داریوش با عنوان آینه. http://www.ayeneh.org نظر یادت نره رفیق
  • :: مقدمه :: 1384/06/24 03:01
    با سلام خدمت دوستان: این وبلاگ متعلق به همه هواداران داریوش هست و خواهد بود و کسانی که از این وبلاگ دیدن می کنند دلیلی نداره که بخواهند بدگویی از شخصی کنند اون هم در کامنت وبلاگ... اکر همچین چیزی ادامه پیدا کنه من همه این کامنت هارو پاک خواهم کرد...هر کسی باید احترام خود رو نگه داره اگه بحثی چیزی هست با استفاده از میل...
  • :: یاور همیشه مومن :: 1384/06/24 02:56
    با سلام به همه کسانی که داریوش گوش میکنند و آهنگهای داریوش رو دوست دارند. این ترانه ای که میخوام براتون بنویسم ترانه ای هست که من با اون خیلی خاطره تلخ دارم و براتون نوشتم: یاور همیشه مومن ای به داد من رسیده تو روزهای خودشکستن ای چراغ مهربونی تو شبهای وحشت من ای تبلور حقیقت توی لحظه های تردید تو شب و از من گرفتی تو من...
  • :: تو که معنای عشقی به من معنا بده ای یار :: 1384/06/24 02:34
    با سلام خدمت دوستان: حدود دوماه بود آپدیت نکرده بودم به علت مشغله زیاد و درسهای دانشگاه و همچنین نوشتن برای سه وبلاگ مختلف نتونستم آپدیت کنم ولی سعی میکنم که به این وبلاگ بیشتر برسم و هواداران داریوش رو خوشحال کنم . براتون شعر مرد سفر باش رو می نویسم... مرد سفر باش.. گفتم تو چرا دورتر از خواب و سرابی، خواب و سرابی...
  • :: بغض :: 1384/06/24 02:27
    گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام... و ساقه های جوانم از ضربه های تبرها تان زخم دار است... با ریشه چه می کنید؟ گیرم که بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای... پرواز را علامت ممنوع می زنید؟ با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید؟ گیرم که می زنید... گیرم که می برید... گیرم که می کشید... با رویش ناگریز جوانه چه می...
  • :: تقدیم به داریوش عزیز :: 1384/05/16 01:47
    تو از پس راه آمدی کسی صدای پای تو را نشنید تو هق هق کنان آمدی کسی گریه تو را نشنید تا وقتی که فریاد میزدی من توان مندم من قهرمان عالمم من ثروتمندم من با ایمان ترم همه صدای تو را شنید ند حتی مرغان آسمان اما نا گه طوفانی به پاشد که باغ عشق تو را در هم کوبید تنها شدی فریاد زدی تنهایم از غم داشتن یار فقیرم نه همه کر شدند...