:: شبخون عاشق ::

شبخون عاشق

   

 یه ستاره  می درخشه  توی ظلمت شب ما

قلبش ازعاطفه سرشار توصداش بغض یه کوهه

روحش ازکینه هاخسته خوندنش اوج غروره

توروزای بی ترحم وقتی خوندن معصیت داشت

باصداش خورشیدومی خوند بذرازادی رومی کاشت

ساده بودمثل یه شبنم همه دنیاش یه صدا بود

صدایی که ترس ویاسو باخودش به قصه می برد

وقتی دردوغصه مردمشو باصلابت صداش فریادمی زد

وقتی عشق وغربت ترانه رو باصداقت نگاهش دادمی زد

گلدوناباغنچه هاشون خواب دشتومی دیدن

شاعرا باواژه هاشون سازبرگومی دیدن

وقتی ازرسول رستاخیزومرگ شب می گفت

وقتی ازهمیشه غایب وگلایه هامی خوند

مردم اززخم صداش بوی رهایی می شنیدن

جنگل جاری روتا روزمبادا می دیدن

حالاازاین وردنیا با توام شبخون عاشق

باتوکه صحنه دنیا غم ازازدیتودیده

وقتی توغربت تلخم لحظه لحظه می شکستم

وقتی توشبای دردم باغم واشک می نشتم

مرهم پاک صدات بود که منو دوباره نوکرد

قصه خاطره هات بود که گل حسرتو واکرد

یاورهمیشه مومن رفتنت کوچ صدابود

مثل مردن ترانه موندنت خواب خدابود

هرجای دنیاکه باشی نغمه هات تعبیرنوره

جاده وحشت پاییز باهوای توتمومه

 

نظر یادت نره رفیق